یک عصر دلگیر

خیلی حوصلم سر رفته  اصلا از این روزای طولانی خوشم نمییاد

زمستون روزا کوتاه بود, حالم خیلی بهتر بود چون تا میجنبیدیم شب میشد و میرفتم و می خوابیدم, ولی حالا هی بشین تا شب بشه .

ملت از این که روزا بلند میشه و هوا گرم میشه خوش حال میشن, چون میرن واسه خودشون میگردن و از طبیعت استفاده میکنن, مهمونی میرن, مسافرت میرن و کلی عشق و حال میکنن.

واسه منم همش دلتنگی دلگیریش می مونه.

تنهایی هم که واسه خودش گوقامی کنه.

ساعت 7 شد ولی من همچنان تو فکر اینم که شام چی درست کنم!

اصلا زندگی که بی هدف باشه زندگی نمیشه یعنی من الان دقیقا دارم زیست میکنم هااا زندگی نمی کنم..

خوب دیگه اگه بیشتر از اینا بنویسم تبدیل به چرت و پرت میشه. پاشم ببینم چه خاکی میتونم سرم بریزم.

 

 

خسته ام...